و اکنون من پیدا شدم



دلم گرفته 

و مث همیشه اومدم ی جا بنویسم 

شاید خالی شدم 

دل ادما معمولا ب خاطر تنهاییشون میگیره 

دل منم همینطوره 

از تنهایی 

این واژه مسخره ک سال هاست همراه منه و منو تنها نمیزاره 

چ جالب 

تنهایی منو تنها نمیزاره 

نمیدونم چرا هیچوقت نشد ک من ی دوس دختر داشته باشم 

هیچوقت نشد ک کسی ک میخواستمش منو بفهمه و منو بخواد 

خیلی بده 

ی جای کار میلنگه 

راستش هر جوریم فک میکنم شاید حق داشتن ک منو نخوان 

از طرفیم حق نداشتن

انگار تو این دنیا همه حق دارن 

این سال های اخیر از زندگیم حتی نتونستم گریه کنم و این بسیار افتضاحه 

اصلا زندگی نرمالی ندارم 

همه چی داره فشار میاره 

مسائل مالی جنسی روحی خانوادگی 

همه و همه 

با همش باید کناربیام 

اما نمیدونم این کابوس 

تا کی ادامه داره 

تا کی ؟ 

ای کاش ی کسی بود 

وقتی  یکی باشه میشه بهتر تحمل کرد 

میشه بغلش کرد ، موهاشو بو کرد ، و یا حتی تو بغلش گریه کرد ، اما نیست 

نیست و نیست 

این نوشته هارو کسی میخونه ؟ نمیدونم 


اول بگم ک خیلی دلم میخواد با وردپرس برای خودم ی وبلاگ درست کنم ک سر و تهش مال خودم باشه 

اونجوری خیلی طول میکشه تا یکی پیدا بشه و مطالب منو بخونه 

حالا بگذریم 

یادمه از 5ام ابتدایی ب بعد یعنی دوره ی راهنمایی همه غم ها شرو شد ، تا 5ام ابتدایی غرق بچگی ولذت از دنیا بودم ، اما از وقتی ک فهمیدم درد و غم یعنی چی و از وقتی ک بلوغ در من شروع شد و ب جاهای باریک تر رسید ، من دیگ شادی کردن یادم رفت ، ای کاش شور و نشاط دوران کودکیم رو داشتم ، همون شوری ک با این ک توروستا زندگی میکردم ، با این ک امکانات کم بود و من همه وقتم با کتاب خوندن و کتابخونه و دوچرخه سواری و بازی میگذشت اما شاد بودم ، ب معنای واقعی شاد و خندون ، از وقتی دوستای جدید پیدا کردم و شروع کردم ب فهمیدن دردها اومدن ، ای کاش هیچوقت نمیفهمیدیم ، ای کاش همون بچه های مغرور پرو شاد و پر هیجان میبودیم 

از وقتی چیزهایی ب اسم شهوت ، عواطف ، فقر ، پول ب ما اضافه شد ، غم هم اومد 

فعلا ک مزیتی برای من نداشته 

ولی برای بعضیا لذت داشت 

هم پول 

هم  

هم عواطف 

هیچکدوم لذتشون ب من نرسید 

فقط دردهاشون برای من باقی مونده 

این جوری زنده بودن ب درد نمیخوره 

ماها فقط یک موجود زنده ایم 

اما زندگی نمیکنیم 

اگ قرار باشه اینهمه بدوییم و ارامش هم نداشته باشیم 

ترجیح میدم ندوام 

ترجیح میدم نباشم 

خیلی چیز ها اذیتم میکنه 

ای کاش میشد گریه کرد و این بغض ها رو با گریه خاموش کرد 

حداقلش این بود اه ها مون سنگین نمیشدن و بهتر نفس میکشیدیم 

برای امشب کافیه 

این داستان تکراری زندگی 



تصمیمو گرفتم 

میخوام شغلمو بزارم کنار 

شاید از نظر خیلیا احمقانه باشه 

اما این ریسکو میپذیرم و میزارمش کنار و فقط کاریو میکنم ک بهش علاقه دارم 

این کار نیس

 ی عشقه 

باید بهش بها بدم 

اگر بهش بها ندم نابود میشه 

مهم نی از نظر مالی چقد اذیت میشم 

هر چند ک میدونم ی روز خیلی بیشتر ازینا بدست میارم 

ولی مهم اینه ک چندیدن سال بعد ک ب الان فکر میکنم از خودم راضی باشم 

ک درست ترین تصمیمو گرفتم 

البته 

قرار نی خوش بگذره 

بی پولی هس 

حرف مردم هس 

بی کسی هس 

ولی همشو ب جون میخرم 

دیگه خسته شدم از بس ب دلم گفتم نه 

تو این ی مورد باید بهش بگم آره چون هیچی ب اندازه این توی دنیا برام مهم نیس

من میخوام ی vfx Artist باشم و میشم 

من به خواستم مییرسم 



فردا باید برم سر کلاس 

تمرینامو انجام ندادم 

ینی نشد 

سر کار بودم 

الانم خونمون پره ادمه و اصلا ارامش ندارم و از طرفیم کار دیروز انقد سنگین بود ک اصن نمیتونم پشت سیستم بشینم 

نمیدونم برم سر کلاس یا نرم 

و همه این فکرا داره منو دیوانه میکنه 

نمیدونم چیکار کنم 

دلم میخواد فقط فرار کنم 

از همه چی 


احساس خستگی زیادی دارم ، انقدی ک دوس دارم فرار کنم از همه چی ، چجوری میشه ی زندگی جدید شرو کرد ، از همه چی فرار کرد ؟ 

دلیل این خستگیمم میدونم تا حدودی و لی کاری از دستم برنمیاد 

هیچکی 

نمیفهمه ک چقد داره بهم سخت میگذره ، کلاسا از ی طرف 

پول و کار از ی طرف 

دوس دخترم ک نمیدونم اصن ادامه رابطم چجوری باهاش پیس میره ، خدایی این ی مورد منتظرم تصمیمشو بگیره تو این جایگاه از دس من کاری برنمیاد 

هروز بهش میگم ک دوسش دارم 

ولی خب اون منتظر ی اتفاقه 

نمیدونم چیکار کنم ک واقعا قبولم کنه این ک بفهمه دروغی درکار نیس و دوسش دارم 

تنبلی کردم تمرینای کلاسمو انجام ندادم 

اینو میدونم ک ب ی استراحت طولانی نیاز دارم 

گوشیمو دوس دارم خاموش کنم 

جواب هیچ بنی بشری رو ندم 

این هفته اخر کارمه 

اخرین پروژه ها 

اصن پروژه قبول نمیکنم 

نمیتونم 

ینی روحیشو ندارم 

سر همون خستگی کوفتی 

فاک 

کل روزمو خیلی مسخره سپری کردم ، منی ک تکتک ثانیه ها برام ارزشمنده و نباید از دستشون بدم ولی خب بریدم 

دوس دارم بدون هیچ دغدغه ای استراحت کنم 

بدون این ک نگران کلاسم باشم 

نگران پول باشم 

از این حرف ها چ سود 

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها